سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنى امیه را مهلتى است که در آن مى‏تازند ، هر چند خود میان خود اختلاف اندازند . سپس کفتارها بر آنان دهن گشایند و مغلوبشان نمایند [ و مرود مفعل است از « ارواد » و آن مهلت و فرصت دادن است ، و این از فصیح‏ترین و غریبترین کلام است . گویى امام ( ع ) مهلتى را که آنان دارند به مسابقت جاى ، همانند فرموده است که براى رسیدن به پایان مى‏تازند و چون به نهایتش رسیدند رشته نظم آنان از هم مى‏گسلد . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :4
کل بازدید :59541
تعداد کل یاداشته ها : 40
103/9/2
3:29 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
مهدی شیری زاده[12]
بهترین و زیبا ترین کلمه عالم خدا

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
بهار 1387[31] زمستان 1386[5]
لوگوی دوستان
 

به غضنفر گفتند: ?? شهریور چه روزیه؟ کمی فکر کرد و گفت: فکرمی کنم ?? خرداد باشه!
*********************************************
اصفهانیه موز می‌خوره معده‌اش تعجب می کنه !
*********************************************
به غضنفر میگن چرا زن نمیگیری؟ میگه: ای بابا، کی میاد زنش روبده به ما؟!
*********************************************
باباهه (حواسش نبوده که کلاهش سرشه) به بچه‌اش می‌گه برو کلاهمنو بیار. بچه می‌گه: بابا کلاهت که رو سرته! باباهه می‌گه: اه...پس...نمی‌خواد بریبیاریش!
*********************************************
غضنفر یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقاپاسبان نیستی که توی ابهر سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ غضنفر گفت: ببخشید! عوضی گرفتم.
*********************************************
مرد: بازهم که پارچه خریدی؟ زن: می‏خوام برات دستمال بدوزم. مرد: این که چهار متر پارچه است؟ زن با بقیه‏اش هم برای خودم یه پیرهن می‏دوزم.
*********************************************
یکی ترکه می‌رسه، می‌خورنش.
*********************************************
دوتا پسر حوصله‌شان سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یاخط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم فوتبال و اگر سکه رویلبه‌اش ایستاد میریم درس می‌خونیم!
*********************************************
یکی خبر داغ می‌شنود، گوشش می‌سوزد!
*********************************************
موشه وارد داروخانه شد و گفت: آقا مرگ من دارید؟
*********************************************
یکی چهار تا قالب صابون می‌خوره تا به مرز خودکفایی برسه!
*********************************************
یکی نبض بیمار را گرفت و گفت: نمی‌دانم مریض مرده یا ساعت منخوابیده!
*********************************************
ببینم، داداش شما چیکاره است؟ راننده است، «روی» ماشین بابامکار می‌کنه، داداش شما چطور؟ داداش من مکانیکه، «زیر» ماشین مردم کار می‌کنه!


جوک